صدای سخن عشق
دلم تنگ است پریشان حال و بی تاب می گریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من دلم تنگ است و تنهایم و تنهایی به لب آورده جانم را پر از امید سبز خواب دیدارم و می خواهم که نامت را به لوح سینه بنگارم و نجوایی کنم در دل و گویم تا ابد من دوستت دارم دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
نوشته شده در دوشنبه 89/11/4| ساعت
12:41 صبح| توسط راحله| همدل ( ) |
|